استاد ناصر تقوایی: |
مجموعه عکسهای سومین چشماندازم جنبه اجتماعی سیاسی ندارد، بلکه چشماندازی از هوای این سرزمین، ابر، باران و مه است. بهخوبی بهیاد نمیآورم که عکاسی را از چه زمانی آغاز کردم. همان طور که به یاد ندارم، شنا کردن را چه زمانی آموختم. اما از همان دورههای دبستان که با همکلاسیهایمان بیرون میرفتیم همیشه عکاس آن جمع بودم و اگر عکسها و آلبومهای آن دوران را ببینیم 80 درصد از عکسهایش را خودم گرفتم. از 45 سال پیش که فیلم ساختن را بهعنوان حرفه برگزیدم به مرور دریافتم که زندگی در عالم واقع با زندگی با عالمی به اسم سینما فرق دارد. در سفر زندگی برای خودت میبینی، اما در سفر سینمایی به جای دیگران باید ببینی. پس بیشتر عکسهای مجموعه من رهاورد سفرهایی است که به امید یافتن چشماندازهای تازه برای فیلمهایم ثبت کردم و متاسفانه از زمانی که وارد سینما شدم، عکاسی بهعنوان شغل دوم و سوم من درآمد. در هر سفر چیزیهایی میبینی که نه به درد ادبیات میخورد و نه به کار سینما میآید، اما یک دوربین بهترین یار و همراه آن تصاویر است. از این رو در تمام سفرهایی که داشتم مجموعه وسیعی از عکسها را از مناطق مختلف ایران، جمعآوری کردم، بسیاری از این عکسها حکایت از ایرانی است که دیگر وجود ندارد. در طی 55 سالی که عکاسی کردم، تصاویر شهرهایی را دارم که به کل از بین رفتهاند و یا روستاهایی که خالی از سکنه شده است. در بسیاری از عکسهایم معماریها تغییر کرده است و خیلی از آن تصاویر دیگر وجود ندارد. حتی لوکیشنهایی که در حین ساخت فیلمهایم آنها را ثبت کردم، امروز دیگر وجود ندارد. به همین ترتیب گاهی فکر میکنم اگر جایی قرار است نابود شود بهتر است من آن جا بروم و یا عکاسی کنم و فیلم بسازم. استاد با اشاره به این عکسها و فیلمهای ثبت شده آن را یک هشدار جدی تلقی کرد و افزود: نمیدانم که اینچه کاری است که ما با سرزمین و حافظهمان میکنیم. ملتی چند هزار ساله تازه به دنبال هویت خود میگردد و توجه ندارد وقتی شهری از بین میرود یعنی حافظه ما در حال نابودی است. متاسفانه این روزها ما همه چیز را با همه چیز عوضی گرفتهایم. کوشش کردم در سفرهایم بتوانم عکسی واقعی از واقعیت هر مکان بگیرم، در واقع من در این عکسها چهره این سرزمین را ثبت کردم و گردآوری چهره ظاهر و سیمای باطن ایران در یک آلبوم چند جلدی رویای دیرینه من بود. اما عرضهی تعدادی از عکسهای این مجموعه در سه چشم انداز شاید اولین گامهای کُند من برای تحقق این رویا باشد. این عکسها مربوط به اصل اثر که همان واقعیت است میشود، و من در این عکسها تنها واسطهی این انتقال بودهام. سالهاست با دوربین آنالوگ کار میکنم، اما به دلیل محدودیت سیستم آنالوگ چاپ این عکسها با سیستم دیجیتال انجام دادم، که ترکیب آن دو خیلی راضی کننده است و تصمیم گرفتم با این امکانات دیجیتال برای احیای عکسهایم اقدام کنم. و قبل از دست رفتن آنها تمامشان را بر روی سیدی حفظ کنم. تا عمر این عکسها را برای سالیان سال تضمین نمایم. چشمانداز اول را سال 74 در تالار ابن سینا با 70 عکس از معماری ایران و شهرهایی که از دست رفتهاند برپا کردم، و در این عکسها بیشتر از آن که به دنبال یک عکاسی هنری باشم در جستوجوی نوعی اطلاع رسانی بودم اما در نمایشگاه دوم خود، عوارض جنگ را در آبادان به تصویر کشیدم. در چشم انداز دوم دیواری که به عنوان حصار پالایشگاه آبادان در طول جنگ تغییر شکل داده بود تصویر کردم، زیرا معتقد بودم تک تک سوراخهایی که بر روی این دیوار قرارداشت گلولههایی بود که به تن بچههای این سرزمین اصابت شده و این دیوار خاطرهی یک جنگ هشت ساله است. واقعیت یک اثر تاثیر غریبی روی ما دارد و عکاسی سریعتر از هر هنری با واقعیت روبهرو میشود و به همین دلیل شبیهترین هنر به واقعیت است. اما تنها زمانی میتوان به یک اثر، هنری گفت که چیزی فراتر از واقعیت را در خود داشته باشد. اگر در واقعیت یک اثر حقیقت کشف نشود، کار هنری انجام نشده است و حقیقت به نوعی کاربرد هر چیز است که الزاما باید در هنری مثل عکاسی دیده شود. به دلیل مشکلاتی که ما در جامعه داشتهایم هنرمان زبان خاصی یافته است که شاید در هیچ جای دنیا شبیه نباشد. در واقع فیلمسازان و هنرمندان ما به دلیل شرایط خاص جامعه خود عادت کردهاند که با نگفتن و نمایش دادن حرف نزنند. به این عکسها نگاه کنید آنها زیباترین کوههای میناتوری دنیاست وای کاش مسوولان جزیره قشم میآمدند و میدیدند که امروز بولدوزر به جان این کوهها افتاده است. او که این عکسها را در یک فاصله هشت و 9 کیلومتری در جزیره قشم به تصویر کشیده است،معتقد است: که این فضا بهترین پلاتو برای سینماست. زیرا مجموعه کاملی از جنگل،کوه، دریا، نمک زار، رودخانه و غیره را در خود دارد، در حالی که امروز این فضا در حال نابودی است استاد گفت :کار نکرده خیلی دارم و خیال هم ندارم که آنها را انجام ندهم و تا آنها به انجام نرسد، من هم باقی میمانم. او با تاکید بر اهمیتی که به لوکیشن در کارهایش میدهد اضافه کرد: لوکیشن وطن و سرزمین ماست، در حالی که این روزها احساسات ناسیونالیستی در کشور ما، ضعیف شده است. زیرا سفر نمیکنیم و آن را نمیشناسیم. در واقع ما اینجا را وطن خود نمیدانیم و به همین دلیل برای آن احساس مسوولیت نخواهیم کرد که این عین بیوطنی است. شناخت لوکیشن وظیفه اصلی ماست، در حالی که این روزها ما حساسیتهایمان را از دست دادهایم و در واقع جغرافیا عرصهی ظهور است و تاریخ همواره در جغرافیا اتفاق افتاده است. کشف زیباییها در طبیعت سلیقه تصویری ما را بالا میبرد و ملت بافرهنگ هم ملتی است که باسلیقه است، به همین دلیل باید از کودکی سلیقهی کودکانمان را پرورش بدهیم. یک عکاس خوب به خوبی همه چیز را میبیند، به همین دلیل عکاسی دید ما را نسبت به زیباییهای اطراف و کجیهای اطراف بالا میبرد و این حقیقت یک عکس است. این مجموعه میتوانست به لحاظ موضوعی محدودتر و یا حتی گستردهتر باشد، اما من دوست داشتم مجموعه متنوعتری از چهار فصل را کنار هم قرار دهم به همین دلیل اسم آن را «ابر، باد و مه، مِه...» گذاشتم.
امیر عزیز. همیشه - اینچنین - پویا باشی و معاصر
سال نو مبارک.......
این پدیده فعلا هستش توی استان.......
سلام امیرجان
سال نو مبارک ، نمایشگاه از کیه؟ چرا تاریخش رو نزدی؟
شرمنده شدم.فکر کنم به اندازه جایزه من بهت حق تالیف میدن.هر صفحه کتابو که ورق میزنی یک عکس از امیر مینابیان داره.
سلام
سال نو مبارک
چند روزه که قراره زنگ بزنیا... کجایی ؟ معلوم هست؟